مقاله حاضر گزارشى است از مجموعه كارهاى انجام شده در مورد مطالعات قرآنى (تا سال 1982) با تكيه بر تفسير قرآن. اين نوشتار شامل گزارش كارهاى غربيان و مسلمانان مىباشد. نخستين توجهها به علوم قرآنى تصحيحهاى انتقادى در متن قرآن بود. در اين مورد نگاهها به سوى آثارى چون السبعة فى القراءات (ابن مجاهد)، الكشف عن وجوه القراءات السبع (مكى القيسى)، كتاب المرسوم الخط و كتاب المقطوع و الموصول (ابن مجاهد) كه همگى مقدم بر اثر ابو عمرو دانى بود، معطوف گرديد. با كمك اين آثار مىتوان مطالعات آرتور جفرى، برگشتر سر، پرتسل را تكميل نمود.
جهتگيرى ديگر در مطالعات قرآنى بازسازى گرايشها و انگيزههاى تفسيرى با توجه به املاءهاى متفاوت كلمات است كه نمونههايى از آن مورد بررسى مولف مقاله قرار گرفته است. نكات ديگر در مورد پژوهشهاى درون متنى (نقد قرآن با توجه به شواهد درونى) بيش از همه مورد توجه جان ونزبرو در اثر مشهورش مطالعات قرآنى قرار گرفته است. مباحث ديگر، آثار محمد عبدوس ستار در واژگانشناسى قرآن (وجوه القرآن)، كتاب پل نويا، از منظرى كاملاً متفاوت با عنوان تفسير قرآنى و زبان عرفانى و چندين مقاله از اين دست مىباشند.
تحقيقات لوتار كوپف درباب واژگانشناسى قرآن در اثرش با عنوان مطالعاتى در واژگانشناسى عربى - عبرى به چاپ رسيده است. انتشار آثار چندى از ابن قتيبه و ديگران به مطالعات واژگانشناسى كمك فراوانى نموده است. اين آثار عبارتند از: تأويل مشكل القرآن، تفسير غريب القرآن، هر دو از ابن قتيبه، مجاز القرآن نوشته ابوعبيده و الاشباه و النظائر نوشته مقاتل بن سليمان.
زمينه ديگر مطالعات قرآنى توجه به نخستين تفاسير قرآن است. در اين مورد جفرى در كتاب خود (موادى براى مطالعه قرآن) بحثى ارايه نموده است. گلدتسيهر و بيركلند (در كتاب مخالفت با تفسير قرآن در صدر اسلام) در اين مورد تحقيقاتى انجام دادهاند. از سوى ديگر خانم نابيا ابوت در اثر خود با عنوان مطالعاتى در پاپيرسهاى ادبى عربى، جلد دوم: تفاسير قرآنى و حديثى، نظرات گلدتسيهر و بريكلند را مورد نقد قرار داده است.
اثر فواد سزگين با نام تاريخ التراث العربى، فهرست نسخ خطى كتابهاى قرآنى را كه در ديگر فهارس ذكر نشدهاند، در بر دارد. سزگين و ابوت هر دو بر مكتوب بودن آثار در قرآن اول اشاره دارند. (برخلاف و نزبرو، بريكلند و گلدتسيهر). و نزبرو در اثر خود مطالعات قرآنى با توسل به روش تحليل ادبى به بررسى آثار تفسيرى قبل از زمان طبرى پرداخته است. وى از آثار خطى چون تفسير مقاتل بن سليمان، فضائل القرآن ابو عبيد قاسم بن سلام، تفسير عبدالرزاق، مشتبهات القرآن كسائى و آثار چاپى چون تفسير مجاهد بن جبر، تفسير سفيان ثورى، معانى القرآن فراء، و تفسير خمس مائه آية و الاشباه و النظائر هر دو از مقاتل بن سليمان سود جسته است. در روشى متفاوت از ونزبرو، مجاهد الصواف، موسى عبدل و رشيد احمد بن مطالعه تفسير در دروه آغازين اسلامى پرداختهاند. مؤلف (اندرو ريپين) خود نيز مطالعاتى درباره اللغات فى القرآن ابن عباس و غريب القرآن و ناسخ القرآن زهرى انجام داده است. انتشار آثار تفسيرى طبرى، ابن تيميه، ابن الانبارى و زجاج به روند مطالعات قرآنى كمك فراوانى نموده است.
از آثارى كه در مورد برخى تفاسير نوشته شدهاند، مىتوان به نمونههاى زير اشاره نمود: عبدوس ستار در مورد الحيرى، راجر آرنالدز و ژاك ژوميه در مورد فخر رازى، و برخى از محققان عرب راجع به شخصيتهايى چون رمانى، زمخشرى و واحدى آثارى پديد آوردهاند. افزون بر اين، بررسى جنبههاى كلامى تفاسير در مجموعه مطالعات لتپى ابراهيم با تكيه بر تفاسير زمخشرى و بيضاوى، مطالعة مانفرد گوتس و احمد م. اغلى در مورد ماتريديه و اثر مظهر الدين صديقى در مورد رهيافت تفسيرى معتزله را مىتوان ذكر نمود. جنبههاى جدلى نيز در مقالات چندى در مجله دراسات اسلامية - مسيحية (Islamochristiana) مورد توجه قرار گرفتهاند. از مطالعات در مورد پيش زمينههاى تاريخى برخى واژگان قرآن، مىتوان به آثار جين اسميت، يونوى حداد، ارى ربين اشاره كرد. جان بر تن در اثر خود، جمع و تدوين قرآن، به بررسى موضوع نسخ پرداخته است. محمد اركون نيز در مقالهاى به شيوه جديد به بازخوانى تفسير قرآن پرداخته است. مسائل مرتبط با تجويد را محمد ابوالقاسم در ترجمه اثرى از غزالى مورد بحث قرار داده است. اين موضوع مورد توجه لبيب السعيد، محمد طالبى (مراكشى) و فرد دنى نيز قرار گرفته است.
بررسى در موضوع قصص الانبيا نيز زمينهاى ديگر از مطالعات قرآنى است. در اين مورد يان پاولينى مقالات متعددى منتشر كرده است. ر.گ. خورى اثرى از فارسى در اين موضوع تصحيح نموده است. م. ج. كستر نيز در حال تصحيحى از كتاب القصص ابوعبيد مىباشد. استفاده از عهدين در تفسير قرآن را خورى، كستر، ژرارلكونت، گاردن نيوبى مورد توجه قرار دادهاند.
احكام القرآن رشتهاى ديگر از مطالعات قرآنى است. در اين زمينه آثار ابن عربى، جصاص، و مقاتل تصحيح شدهاند. در حوزه علوم قرآنى، الاتقان سيوطى و البرهان زركشى را كنث نولين از منظرى منبع شناختى تحقيق كرده است. متون راجع به نسخ را احمد حسن و جان برتن مورد بررسى قرار دادهاند. مصطفى زيد در كتاب النسخ فى القرآن الكريم اطلاعات جامعى راجع به كتابهاى اين موضوع گردآورده است. بر تن همچنين مشغول تصحيح اثرى از ابو عبيد در اين باره است و مؤلف مقاله نيز خود گردآورده است. بر تن همچنين مشغول تصحيح اثرى از ابو عبيد در اين باره است و مؤلف مقاله نيز خود به تصحيح اثرى از بغدادى و زهرى در مسئله نسخ مشغول است. موضوع اسباب النزول عنوان پايان نامه مولف بوده است و مقالات متعددى با تكيه بر آن به چاپ رسانده است. اعجاز قرآن را ماكس وايزوايلر با بررسى اثر جرجانى و هاينزگروتسفلد به شكل عمومى مورد بررسى قرار دادهاند. موسى عبدل مطالعهاى در مورد تفسير طبرسى مجمع البيان فى تفسير القرآن انجام داده است. محمد ايوب و عظيم نانجى مطالعاتى در تفسير شيعه (اماميه و اسماعيليه) ارايه نمودهاند. پل نويا و گرهارد بورينگ (با تكيه بر تفسير تسترى و تفسير سلمى) به مطالعه تفاسير صوفيه پرداختهاند. آثار تفسيرى جديد، نوشته شده در سالهاى 1880 تا 1960 را باليون (به طور كلى) و جانسون (به طور خاص فراهم آمده در مصر) فهرست كردهاند. ژاك ژوميه مكتب تفسيرى عبده و رشيد رضا در المنار، امين خولى و طنطاوى جواهرى را مورد تحقيق قرار داده است. مودودى ارف. ك. ابوت، طنطاوى راف. دويونگ، ابو الكلام. آزاد را از فاروقى، بنت الشاطى را عيسى بولاتا، سيد قطب را يونوى حداد، مصطفى محمود و احمد خلف الله را مارك كارتيه بررسى كردهاند.
لازم به ذكر است در متن اصلى مقاله، در پى نوشت، آثار فوقالذكر به طور كامل همراه با مشخصات
تأملاتى در باب برخى جهتگيرىهاى رايج در مطالعات قرآنى
نوشته دنيل اى. مديگان (8)
اين مقاله موجز و فشرده، بيشتر به بررسى و نقد كتابها و مقالاتى كه درباره برخى مسائل قرآنى و تفسيرى نوشته شدهاند، مىپردازد؛ لذا براى فهم درست آن، خواننده قطعاً بايد اصل آن كتابها و مقالات را مطالعه كند. نويسنده معتقد است كه هر چند تئورىهاى ادبى معاصر (كه از انديشههاى پست مدرن تغذيه شدهاند) ما را نسبت به محدوديتهاى مطالعات قرآنى متوجه مىسازند و انتظارات ما را از نتايج و دستاوردهاى به كار بردن شيوه تاريخى - زبانى كاهش مىدهند؛ اما مىتوان همچنان از اين شيوه در مطالعات قرآنى بهره جست، با توجه به اين هشدار كه ساده لوحى پيشين خود را نسبت به امكان يافتن «معناى واقعى» متن كنار بگذاريم.
نويسندگان و محققان قرآنى اى چون اندرو ريپين (9) برآنند كه رهيافت تاريخى - فقه اللغوى در دوران پست مدرن فسيلى بيش نيست و بايد پژوهشهاى قرآنى را از دغدغه يافتن معناى واقعى و منسجم پيراست. نويسنده اين موضع ريپين را ناشى از شكاكيت افراطى در تئورىهاى ادبى معاصر مىداند.
پرسش اساسىاى كه نويسنده مدعى است در اين مقاله بدان مىپردازد آن است كه آيا واقعاً بايد كوشش براى يافتن معناى منسجمى از قرآن را كنار گذاشت و تنها مشعوف بدان بود كه دريابيم چگونه متن قرآن احساس انسجام مورد انتظار خواننده را به هم مىريزد؟ اگر چنين نيست، چه راههاى ديگرى هست كه با آنها بتوان معناى كاملترى از قرآن به دست آورد؟
نويسنده آنگاه به اين نكته مهم توجه مىدهد كه چون قرآن تنها يك متن ادبى نيست و در جامعه دينى مسلمانان نقشهاى مهم ديگرى (مانند تعليم شعائر و مناسك) نيز ايفا مىكند، پس در مطالعه قرآن، بايد علاوه بر استفاده از روش تاريخى - فقه اللغوى، به اين نكته اساسى توجه كرد و از روشهاى ديگرى كه براى مطالعه دين مورد استفاده قرار مىگيرند، بهره جست. قرآن در اسلام با شخص مسيح در مسيحيت قابل مقايسه است و به تعبير ك(10)راگ يك حادثه است و نه صرفاً يك متن دينى. اين ويژگى حادثه وار قرآن سبب شده است كه دين پژوهى مانند كنتول اسميت (11) توقف بر مطالعه اسلام (يا هر دين ديگرى) در حالت آغازين آن را شيوهاى نادرست بداند و بر اين امر تأكيد بورزد كه براى شناخت بهتر اسلام بايد به پيامدهاى تاريخى و بسط آن حادثه آغازين در طول زمان نيز توجه كرد.
نويسنده سپس به برخى مطالعات كه در آنها نقش كاركردى و ارتباطى قرآن با جامعه اسلامى ؛ مورد بررسى قرار گرفته اشاره مىكند: نقش قرائت قرآن از نلسون (12) فرهنگ قاريان و مفسران از دنى ؛ ت(13)أكيد امت اسلامى بر جنبههاى شفاهى قرآن از گراهام (14) و...
ريپين معتقد است كه براى رهايى از مشكلات متن قرآن بايد به تفاسير رجوع كرد، اما از نظر نويسنده مشكل آن است كه خود تفاسير دچار ابهام و اشكال هستند. اشكال ديگر نويسنده به ريپين آن است كه تفكيك بين متن و تفسير نادرست است. اينجا وى به نظر ونزبر(15)و استناد مىكند كه بر آن است كه در تاريخ اسلام، روند تثبيت و تحكيم متن قرآن (كه از نظر وى تدوين آن د راواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم صورت گرفته است) همراه با تفسير بوده و نيازهاى قضايى و تقنينى جامعه اسلامى و همچنين فشارهايى كه براى دردست داشتن يك متن مرجع و معتبر وجود داشته، همه در تدوين قرآن مؤثر بودهاند. وجود قرائات گوناگون و كوشش براى تعيين يكى از آنان به عنوان قرائت درست، دلالت كافى بر نقش جامعه در تدوين متن نهايى قرآن دارد. شاهد ديگرى بر مدعاى تأثير نقش اجتماعى در تدوين قرآن متهم كردن سنيان به تحريف قرآن از سوى شيعيان است.
بخش عمدهاى از مقاله نويسنده به طرح، بررسى و نقد آراى ونزبرو اختصاص يافته است. برخى از انديشههاى ونزبرو چنين است: شخصيت پيامبر آنچنان كه در قرآن آمده با آنچه كه مسلمانان بيان مىكنند، متفاوت است. مثلاً پشتوانههاى متنى داستان معراج پيامبر ضعيف و اندك است. بايد در برابر معانى قرآن ايستاد تا بتوان معجزات پيامبر و برجستگى خاص او در بين ديگر پيامبران را پذيرفت. يكى از جنبههاى اختلالانگيز در ذهن خواننده به هنگام مطالعه قرآن عوض شدن سخنگو است. در بسيارى از موارد سخنگو خداوند است و در موارد ديگر شخصيتهاى ديگر، مناقشاتى كه در قرآن با اهل كتاب وجود دارد، ونزبرو را بر آن مىدارد كه اين متن در محيطى جدلى تدوين يافته است، اما از سوى ديگر منابع يهودى در اين زمينه ساكتاند و، بنابراين، گواهان متنى قرآن بر وجود آن جدلها و مناقشات براى بازسازى تاريخى كمارزشاند. نقد نويسنده بر نظر ونزبرو آن است كه اگر وى گواهان متنى قرآن را كم ارزش مىداند، ديگر نمىتواند بدانها استناد كند و تدوين قرآن را در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم بداند. همچنين از نظر وى مىتوان عليه نظر ونزبرو چنين استدلال كرد كه ممكن است مناقشات مهمى وجود داشته، اما چون تعداد يهوديان در آن زمان در عربستان اندك بوده، در آثار يهودى بازتابى نيافته است. ممكن است گروهى از مسيحيان و يهوديان در دوران شكلگيرى اسلام مهم بوده باشند، ولى به جهت آنكه تعداد اندكى داشتهاند، توجه نويسندگان يهودى را در بيرون از عربستان به خود جلب نكردهاند. نويسنده مقاله معتقد است كه ونزبرو و پيروانش (مانن(16)د برتن ، كوك (17) و كرون (18) به شدت مفروضات تاريخى نگاه سنتى محققان مسلمان را مورد خدشه قرار مىدهند، اما نظريات بديلى كه خود ارائه مىكنند نيز پشتوانه تاريخى زيادى در منابع مستقل ندارد.
نويسنده آنگاه اين نظر ونزبرو را كه قرآن در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم تدوين نهايى پيدا كرده، مورد نقد قرار مىدهد. ونزبرو بايد درباره استنادات حسن بصرى (متوفى 110 هجرى) به قرآن در رساله خود درباره مسأله قدر توضيح دهد. اگر تدوين قرآن در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم بوده، چگونه ممكن است حسن بصرى اظهار كند كه هر سخنى كه بر آن نتوان از قرآن استدلال كرد، ضلالت است؟ ونزبرو در برابر اين پرسش كه قرار مىگيرد، مؤلف رساله را حسن بصرى نمىداند و تاريخ تأليف آن را پايان قرن دوم مىداند.
نويسنده در عين حال معتقد است كه پذيرش ديدگاه و نزبرو محاسنى نيز دارد و مىتواند به پرسشهايى پاسخ دهد كه ديدگاه سنتى و ديگر ديدگاههاى رقيب از ارائه پاسخ مناسب بدانها عاجزند. اگر بپذيريم كه قرآن در پايان قرن دوم يا آغاز قرن سوم تدوين يافته، بهتر مىتوانيم توضيح دهيم كه چرا سنّت در مقايسه با قرآن تأثير بيشترى نزد مسلمانان دارد و تقريباً مىتواند هر معنايى را كه مىخواهد به قرآن بدهد. اين كار با نسخ قرآن انجام نمىگيرد، بلكه با تفسير آن صورت مىپذيرد.
در پايان مقاله، نويسنده به نظرات محققانى مانند كرون و وات (19) در تبيين نهضت پيامبر مىپردازد و با بازگشت به نظرات ونزبرو خاطر نشان مىكند كه اهميت كار وى تنها به سبب تأثير مهمى كه در حيطه مطالعات قرآنى داشته است نيست، بلكه به خاطر كوششى است كه او براى نشان دادن اهميت مستمر شيوه تحقيق تاريخى - فقه اللغوى در شناخت قرآن انجام داده است. از نظر نويسنده هر چند نظرات ونزبرو قابل خدشه است، اما مسائلى كه وى با آنها دست و پنجه نرم مىكند، همچنان نيازمند بحثاند. در اين ميان، مشخصاً مسئله تدوين قرآن پرسشى معتبر، مشروع و مفتوح است.
(8) .Madigan,S.j .Daniel A .
(9) Anderw Rippin .
(10) .Cragg .
(11) Cantwell Smith .
(12) Nelson .
(13) Denny .
(14) Graham .
(15) Wansbrough .
(16) Burton .
(17) Cook .
(18) Crone .
(19) .